ناشناس آبی

با دگران گر به مهری باش ، بی مهری ات بیشتر به ما رسد و بس

یاد تو

افتادم

دوباره در یادت

یاد روزی که افتادم

برای همیشه از چشمانت .....

روزی که چشمانت رفت

روی نفر بعدی

و دیگر برنگشت

حتی وقتی که آمد

افتادم و دستم بی حس افتاد روی کاغذ

نوشت از تو

از خنده های تو

از بی نهایت خوب بودن های تو

از گردش سه نفره من و تو و خدا در مزرعه کشاورزی پیر و سالخورده

نوشت از بی بهانه دوست داشتن هایم و بی بهانه عاشق شدن هایم

نوشت از روز های بارانی و نواختن گیتار برای تو و تو و خوبی هایت

افتادم و دیگر دست خودم نبود

نوشتم

از رفتن بی رحمانه ات

از سرد شدن های یهویی ات

از اینکه بی آنکه بخواهم شده بودی تمام من و بی آنکه بخواهم تمام شدی

افتادم و برای آخرین بار

نوشتم

دوستت دارم ....



امضا.ناشناس آبی


قشنگ بود ...
تشکر آقای ربات :)
چهارشنبه ۱ آذر ۹۶ , ۱۷:۱۰ محمدباقر قنبری نصرآبادی
از اینکه بی آنکه بخواهم شده بودی تمام من و بی آنکه بخواهم تمام شدی 


جالب بود!
D:
سرزنده باشید،

+ عاقلانه و عاشقانه -.-
مرسیی !
عاقلانه نبود دیگه ! بود ؟! :)
میشه عاقلانه بشه ..
هوووم...
دلتون شاد 
قشنگ بود
تشکر !
:)
خیلیییییییی زیبا:)
مرسیییی :)
چرا همش از رفتن‌؟
نوشته ها از خودته؟
از چی بنویسم براتون ؟!
بله .. قابل نداره !
از هرچی دوس دارید بنویس :)

خب دوست دارم از رفتن بنویسم ! اما ظاهرا شما پسندتون نیس!
نه فقط پرسیدم چرا رفتن که جوابمو گرفتم :)))
اها !
واقعا بی آنکه خودم بخواهم :||
قشنگ بود مثه همیشه
مچکرم :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan