ناشناس آبی

با دگران گر به مهری باش ، بی مهری ات بیشتر به ما رسد و بس

در دسترس نیست ...

ببین من تو رو خیلی دوست داشتم
اینو امشب اعتراف میکنم
من تو رو خیلی دوست داشتم
دوست داشتم
از همون روزی که تو زندگی و روزای غمگین من پدیدار شدی
از همون دور دوستت داشتم
همونقدر که در دسترس نبودی ..
انگار برای من تو این دنیا فقط چیزایی که در دسترس نیستند خوب و خوشایند بودند...
ببین من تو رو خیلی دوستت داشتم
همه چیزت رو دوست داشتم
از نخ های رنگی که دور هندزفریت پیچونده بودی
تا تارهای موی سفیدت
دوستت داشتم
وقتی در دسترس نبودی ...
تو هم منو دوست داشتی .. تو هم همه چیز من رو دوست داشتی
با همه فرق داشتی
من خیلی دوست و رفیق داشتم
اما همه با تو من رو دوست داشتن
انگار یه ترکیب خارق العاده بودیم .. من کنار تو شاد بودم و جذاب ..
وقتی در دسترس بودی ..
آره ..
وقتی عاشقم کردی
وقتی مطمئن شدی دلم گرفتارت شده
دیگه روز به روز کنارم با استرس قدم میزدی .. نمیدونم شاید نگران بودی که کسی تو رو با من نبینه ..
شاید از همون روزی که اس ام اس هات زیاد شد و میون صحبت هامون هی نوتیفیکیشن میومد واست
من باید میدونستم
تو داری از دسترس خارج میشی ..
آره .. تو مطمئن شدی که دوستت دارم و نمیتونم فراموشت کنم
و شاید با خودت گفتی هر وقت بخوام هست .. چرا دیگه واسش تلاش کنم
چرا خودم رو خوشگل کنم که اون ببینه
چرا دلبری کنم واسش
یه روز بهم گفتی تو دیونه ایی ...
تو چشمات نگاه کردم ... نگاه کردم ... اونقدر نگاه کردم که باور کردی دیوونه ترین پسر دنیا منم
میگفتی من اگه برم تو به روال زندگیت ادامه بده خب ؟ قول میخواستی که من عوض نشم ..
انگار طوری وانمود کنم چیزی نشده ..
صبح ها برم سر درس و دانشگاه و عصر ها پای گیتار و موسیقی ..
شب ها ول تو پارک ها ..
آره میگفتی ..
من صداتو از پشت تلفن هم دوست داشتم .. دلم میلرزید وقتی صدام میزدی زندگیم ..
وقتی میگفتی الو .. تو سر من همه واژه ها گم میشد ..
نمیدونستم چطوری کنار هم واژه بچینم و به زبون بیارم ..
حالا حدودا یک سال گذشته ..
تو از دسترس خارج شدی
حتی
وقتی بهت زنگ میزنم هم میگه مشترک مورد نظر در دسترس نیست ..
اما حتی اپراتور هم نمیدونه .. من در دسترس نیستم .. تو در دسترسی .. با یکی دیگه ..
و فقط میدونم این اپراتور برای من اینطوری میگه ... میگه تا دلم نلرزه .. باز گریه ام نگیره .. باز بغضم نشکنه ...
من بوق های تلفن رو وقتی شمارت رو میگرفتم هم دوست داشتم ... اما حالا ...
انگار هر چیزی که دسترس نبود قشنگ بود ...


امضا.ناشناس آبی
زیبا بود .. و غمناک ! 
مرسی
گاهی لازمه یکی از پشت گوشی بگه مشترک مورد نظر آدم نمیباشد لطفا قطع کنید...
هعیی ...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan