ناشناس آبی

با دگران گر به مهری باش ، بی مهری ات بیشتر به ما رسد و بس

دردناک بودی .. اما شیرین !

تو هر لحظه تو ذهنم تکرار میشی
تکرار میشی
اما تکراری نه ..
یادش بخیر اون روزا ...
بغلت میکردم
به شونه ام میخوردی
به روت هم که میاوردن
رو پنجه های پات وامیستادی
و موهامو میکشیدی
اخ....
اخ که چقدر زود گذشت
و چقدر میخواستم زود بگذره ..
درد میکرد خب .. محکم میکشیدی
با اون دستای کوچیکت
میخاستم زود بگذره و از چنگت خلاص شم
چه میدونستم وقتی بگذره و از دستت فرار کنم
تو دیگه نیستی
چه میدونستم .. قدر ندونستم اون لحظه ها رو
حالا انگار منو از موهام دار زدن
و من درد دارم
انگار رو پنجه پات واستادی
دستای کوچیکت رو دراز کردی
و موهامو میکشی
میکشی . میکشی .. میکشی ...
اخ که چقدر دردناکه ...
ولی من چشمامو میبندم
فکر میکنم هستی
فکر میکنم اینجایی
و تحمل میکنم ..
چون بودنت رو به هر چیزی ترجیح میدم
به درد کشیدن موهام .. به درد نبودنت ..


امضا.ناشناس آبی
غم انگیزناک اما شیرین:)
هممم .. ! مرسی :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan