ناشناس آبی

با دگران گر به مهری باش ، بی مهری ات بیشتر به ما رسد و بس

بنویس

بیا کمی بنویسیم

من از بدی ها مینویسم

تو از خوبی ها

و با هم زندگی را مینویسیم

بیا و کمی باش

من مینویسم دوستت

تو بنویس دارم 

چون من ندارم ... هیچوقت نداشتمت ...

حتی حالا که توهم زده ام و تو را کنارم نشانده ام و میگویم بنویس

بیا بنویس چرا رفتی

من هم مینویسم چرا ماندم

و آنوقت اگر خواستی

تو بمان

من هم خراب میشوم زیر آوار کلماتت...


امضا.ناشناس آبی

تو عاشقم نبودی !

تو...

تو عاشقم نبودی نه ؟؟؟

نبودی یا دیگه نبودی  ؟

من اینا رو نمیدونم فقط میدونم که تو از یه جایی به بعد تموم رفتار هات عوض شد

مثل گرمای تابستون که یه روزی تموم میشه .. و یه پاییز زرد و یه زمستون سرد بعدش میاد

تو از یه جایی به بعد قشنگ شدی عین آدم برفی که با هم ساخته بودیم ..

رنگ موت عوض شد .. بوی عطر دیگه میدادی .. خنگ بودم دیگه .. باید همون روزا میفهمیدم که تو دیگه نیستی

فقط واسه این تظاهر میکنی هستی که دلم نشکنه .. خنگ بودم .. باید میفهمیدم

تو از یه روزی عاشقم نبودی .. اما من به اندازه جفتمون دوستت داشتم .. عاشقت بودم

من باید از روزایی که بهت میگفتم دوستت دارم و تو توی جوابشون میگفتی چقدر لوس شدی میفهمیدم که پای یه آدم دیگه در میانه ..

یه انتخاب بهتر

یه آدم پولدار تر .. آینده دار تر ..

من که همش میخوردم و میخوابیدم و همش میگفتم بیا بغلم ..

من که این چیزا رو نمیفهمیدم که ... فکر میکردی نمیفهمم دیگه ..

به روت نیاوردم چیزایی رو که باید به روت میاوردم .. و تو فکر میکردی من خنگم ...

درست فکر میکردی .. من خنگ بودم که از روزی که دیگه عاشقم نبودی

اندازه جفتمون عاشقت بودم ...

تو از یه روزی عوض شدی .. تو دیگه اون نبودی .. اون لیلای همیشگی نبودی .. تو یکی دیگه شده بودی .....

منم یکی دیگه شدم ..

یه ناشناس آبی..



امضا.ناشناس آبی

سیلی

رفتن تو

یه سیلی بزرگی بود

که زندگی بهم زد

منو بیدار کرد  میدونی ؟

از اون خواب کوفتی قشنگ و رنگی

برگشتم

درست وقتی که

قرار بود بهت بگم دوستت دارم

و قرار بود باور کنی

و برای همیشه به خواب بریم

اما رفتن تو

منو بیدار کرد

و حالا توی بیداری فقط میتونم برای همه خوابم رو تعریف کنم

از اینکه چطوری روزای جمعه خوش بودیم با هم و برای هم و میرفتیم عکاسی

یه جای دور .. فرقی نمیکرد کجا فقط دور میشدیم از همه .. از خونه مون از مردم ..

حالا که از خواب بیدار شدم

فقط باید بنویسم

و تو که این چیزا رو نمیدونی

چون تو فقط توی خواب خوب بودی ..

تو این چیزا رو نمیدونی چون تو فقط بلدی که شبا حالا بیای به خوابم و خوب بودنت رو به رخم بکشی

من که چیزی نمیگم ولی ....

باشه ... تو هم برو ..

منم دیگه واسه شنبه هامون برنامه نمیریزم

منم دیگه میذارم اسمم رو بذارن یه روانی

یه روانی آبی خخخ...

:(


امضا . ناشناس آبی

یادمه

یادمه شبی که رفتی

بهم ریختم

اشک ریختم

بارون میومد

یه شب عالی تبدیل شده بود به یه شب لعنتی و مزخرف

تو با بی رحمی تمام رفتی

در و بستی و ...

بیست روز گذشت

تو این بیست روز من خیلی پیر شدم .. خیلی فکر کردم .. لاغر شدم ..

بیست روز گذشت و تو برگشتی

با چشمای اشک آلود و قیافه بهم ریخته

گفتی دوستم نداشت . گفتی همش الکی بوده . گفتی منو ببخش . گفتی بذار برگردم جبران میکنم ...

گفتی و من احمق و مجنون باورم شد

گذاشتم اومدی ولی دو روز گذشت دوباره پنهون کاری هات شروع شد ....

کی رو داشتی گول میزدی ؟؟؟ منو ؟ خودتو ؟ اون رو ؟

دقیقا چی میخواستی از این دنیا ؟

یادمه یه شب بهت گفتم دوستت دارم

و بدون اینکه بخوای جواب بدی منم دوستت دارم سریع آفلاین شدم ..

آفلاین شدم و دیگه .. دیگه هیچوقت نتونستم آنلاین شم ..

من اون شب یادم رفته بود

شیر گاز شهری رو باز گذاشته بودم :)

من اشتباه کردم هاا .... منتظر نمونده بودم بگی مواظب خودت باش......


امضا.ناشناس آبی.

ناشناسی به رنگ آبی

میخواهم دور شوم از کل دنیا

دنیایی که تو برایم آن را جهنم کردی

نه با بودنت

بلکه با رفتنت

میخواهم دور شوم میخواهم مخفی شوم میخواهم برای همیشه یک غریبه باقی بمانم

یک ناشناس

ناشناسی به رنگ آبی

تو هم اگر گذرت به سمت و سوی ما افتاد

قربان دستت جانم

نمیخواهد از آن دلبری های فریبکارانه ات برای ما بکنی

همان رفتار معمولی ات را با غریبه ها رو کن .


امضا.ناشناس آبی.

Designed By Erfan Powered by Bayan