ناشناس آبی

با دگران گر به مهری باش ، بی مهری ات بیشتر به ما رسد و بس

هیاهو

آخرای آذر بود ..
و تو کل پاییز رو عاشقانه طی کرده بودی با من
هر جا نگاه میکردم
تو رو میدیدم
پارکها وقتی گیتار میزدم با رفیق هام .. انگار فقط یک نفر به جز من توی پارک بود و اون تو بودی
میدیدمت
حس میکردمت
از دور
از پشت درخت ها ..
تقریبا .. عاشقت شده بودم
که کاش نمیشدم ..
یعنی
تو خیلی خوب بودی هاا
غم و غصه های منو پاک میکردی
حال بدم رو خوب میکردی
اما هیچوقت قرار نبود تو عوض بشی
من داشتم عاشق یه لیلا میشدم
که نمیدونستم مثل لالایی مادرم گفته میشه و من به خواب عمیقی میرم
و وقتی پاشم از اون لالایی فقط یه صدا تو گوشم مونده ..
نمیدونستم قراره بعد ها اینقدر عذاب بکشم
کل پاییز رو عاشقانه با من طی کرده بودی و من بی تفاوت بودم
اما
تو اونقدر گرم بودی که حتی اومدن زمستون هم نتونست جلوت رو بگیره
و یخ من رو آب کردی
زمستون اون سال رو من عاشقانه طی کردم با تو ..
و میتونم به جرات بگم
بهترین زمستونی بود که من تا حالا دیده بودم
خیلی برف میومد و ما همش بیرون بودیم
من تنها زندگی میکردم .. تو هم مامان و بابات خارج بودن و با خاله ات زندگی میکردی پس زیاد محدود نبودیم ..
آدم برفی ساختیم سر هر کوچه .. یادت میاد ؟؟
چقدر قشنگ بود هاا ..
چقدر  قشنگ بودی هاا ...
:(
برف که میومد
حواست نبود من دارم عاشقت میشم
حواست نبود
و من
منم حواسم نبود
تو نمیخوای همیشه بمونی ..
نمیخاستی ...

امضا . ناشناس آبی

چشم هایت

این روز ها فقط به این فکر میکنم که چشم های تو هیچوقت برای دیدن آفریده نشد

چون اگر تو میتوانستی با چشم هایت ببینی

قامت خم شده یک مرد را میدیدی ..

این روزها

فهمیده ام

چشم های تو

فقط برای بر هم زدن زندگی من آفریده شد

همانطور که تو پلک بر هم زدی

زندگی من

غرق شد

در اشک چشمانت

و آفریده این چشمان

به راستی که چقدر بزرگ و قدرتمند است ....



امضا.ناشناس آبی

دوستم داشتی هاا ...

یادته چقدر دوستم داشتی ؟؟

چقدر دوستم داشتی هاا .. انقدر دوستم داشتی که

منم دوستت داشتم

ناخودآگاه

خود به خودی

هردومون همو دوست داشتیم

اما فرقمون اینجا بود که

من واسه همیشه دوستت داشتم و دارم

اما تو از یه جایی به بعد کشیدی کنار

و غیب شدی

چراشو نمیدونم

ولی

دیگه یادم نبود که دوستم داشتی ..

انگار یاد من توی مغز تو بود

و وقتی رفتی به فراموشی سپرده شد

من شدم آلزایمری !

اما امروز دوباره یادم اومد سراغت .. بهم گفت

یادته چقدر دوستت داشت ؟؟

و من یادم اومد

به خاطر من

خواستگار هاتو رد کردی

یادم افتاد که

شبایی که خواستگار میومد واست چقدر اعصابم خورد بود .. سر کوچه تون وامیستادم

نگاه میکردم .. به اتاقت که چراغش روشن بود ..

به مردی که گستاخانه و بی اجازه از من با تو حرف میزد ..

دل توی دلم نبود و اره ...

اره اونجا هم یادم میرفت تو چقدر دوستم داشتی ... که به خاطر من همه شون رو

از پولدارشون بگیر تا تحصیل کردشون

رد کردی 

اما

حواسم نبود تو میتونستی منم رد کنی

به همین سادگی که میبینی

الان اینجام

ولی ایندفعه

یادم نمیره تو چقدر منو دوست داشتی

این دفعه

من همونقدر تو رو دوست دارم

و خواهم داشت..



امضا.ناشناس آبی .

تکرار یک اشتباه

برف همه جا رو گرفته بود .. نمیشد رفت بیرون

من تو خونه تنها بودم

دلم گرفته بود

اهنگ گوش دادم .. اهنگ گوش دادم .. اهنگ گوش دادم ... نشد ..

این حال خوب نمیشد ..

عکساتو نگاه کردم .. ورق زدم .. ورق زدم تا رسیدم به آخریش ..

دست کشیدم رو موهات

رو گونه هات

اخه قربونت برم ... چطوری دلت اومد ؟؟

چشمامو میبندم و انگار همه جا بهشت میشه و تو حوری بهشتی من میشی

دوباره میایی

دوباره تکرار میکنی

اولین بوسه ایی که شروع کرد این اشتباهات رو

دوباره بیا

دوباره تکرار کن

که تکرار یک اشتباه شیرین هیچوقت یک اشتباه دیگر نیست ..


امضا.ناشناس آبی

ببین ببین ..

میگم .. اصلا بهتر که نیستی ..

باشی همش غر میزنی .. پاشو اتاقت رو مرتب کن

بگم دوستت دارم و هی بگی پاشو درس بخون

بی توجه باشی به احساسات من

اصلا بهتر که نیستی .. میدونی من دلم میگرفت وقتی کنار من از پسرای دیگه حرف میزدی

همش علیرضا علیرضا میکردی .. همش میخواستی منو به اونا شبیه کنی ..

ببین ببین ... منو دوست نداشتی نه ؟؟

ببین ببین من زیاد اذیتت میکردم آره ؟؟

اره ....

اصلا بهتر که نیستی ... باشی و فکرت همش پیش غریبه ها باشه چه فایده ایی داره ...

ببین ببین .. یادته شبا تا آخر شب بیدار بودی ؟ همش به من میگفتی بخواب و من یه شب با یه شماره دیگه چکت میکردم

تا ساعت سه بیدار بودی ؟؟؟

بعدش میگفتی من فقط واسه این اومدم تلگرام که توی دنیای مجازی هم داشته باشمت

ببین ببین .. دروغ میگفتی نه ؟؟ اره دیگه .. اگه میگفتی عاشقتم پس چرا بی دلیل آنلاین بودی ؟؟

ببین ببین .. من زیاد اذیتت کردم نه ؟؟

آره دیگه .. چون اول ها که خوب بودی ... اره .. اول ها که من یه پسر تنها بودم و به هیشکی محل نمیذاشتم

آره دیگه .. تو همون روزا عاشق من شدی .. همش از دورترین نیمکت پارک مینشستی و به چشمام زل میزدی

انقدر زل زدی که منم عاشقت شدم

و بعد منو عاشق گذاشتی و رفتی

انگار این دخترا رو نباید دوست داشت تا دوستت داشته باشن .. چقدر قانون های زندگی بد شده ..

ببین ببین .. من گناه کردم که عاشقت شدم نه ؟؟

آره ... آره دیگه ...

وگرنه اینطوری منم مجبور نبودم شب ها بیخوابی بزنه به سرم و تا ساعت 3 زل بزنم به پروفایلی که نوشته

Last Seen a long time ago ... خیلی وقت هاست که به تلگرام سر نزده ..

در صورتی که میدونم تو آنلاینی و تو بغلش داری قهقهه میزنی ...

ببین ببین ..

...

..


امضا.ناشناس آبی

یاد تو

افتادم

دوباره در یادت

یاد روزی که افتادم

برای همیشه از چشمانت .....

روزی که چشمانت رفت

روی نفر بعدی

و دیگر برنگشت

حتی وقتی که آمد

افتادم و دستم بی حس افتاد روی کاغذ

نوشت از تو

از خنده های تو

از بی نهایت خوب بودن های تو

از گردش سه نفره من و تو و خدا در مزرعه کشاورزی پیر و سالخورده

نوشت از بی بهانه دوست داشتن هایم و بی بهانه عاشق شدن هایم

نوشت از روز های بارانی و نواختن گیتار برای تو و تو و خوبی هایت

افتادم و دیگر دست خودم نبود

نوشتم

از رفتن بی رحمانه ات

از سرد شدن های یهویی ات

از اینکه بی آنکه بخواهم شده بودی تمام من و بی آنکه بخواهم تمام شدی

افتادم و برای آخرین بار

نوشتم

دوستت دارم ....



امضا.ناشناس آبی


بنویس

بیا کمی بنویسیم

من از بدی ها مینویسم

تو از خوبی ها

و با هم زندگی را مینویسیم

بیا و کمی باش

من مینویسم دوستت

تو بنویس دارم 

چون من ندارم ... هیچوقت نداشتمت ...

حتی حالا که توهم زده ام و تو را کنارم نشانده ام و میگویم بنویس

بیا بنویس چرا رفتی

من هم مینویسم چرا ماندم

و آنوقت اگر خواستی

تو بمان

من هم خراب میشوم زیر آوار کلماتت...


امضا.ناشناس آبی

تو عاشقم نبودی !

تو...

تو عاشقم نبودی نه ؟؟؟

نبودی یا دیگه نبودی  ؟

من اینا رو نمیدونم فقط میدونم که تو از یه جایی به بعد تموم رفتار هات عوض شد

مثل گرمای تابستون که یه روزی تموم میشه .. و یه پاییز زرد و یه زمستون سرد بعدش میاد

تو از یه جایی به بعد قشنگ شدی عین آدم برفی که با هم ساخته بودیم ..

رنگ موت عوض شد .. بوی عطر دیگه میدادی .. خنگ بودم دیگه .. باید همون روزا میفهمیدم که تو دیگه نیستی

فقط واسه این تظاهر میکنی هستی که دلم نشکنه .. خنگ بودم .. باید میفهمیدم

تو از یه روزی عاشقم نبودی .. اما من به اندازه جفتمون دوستت داشتم .. عاشقت بودم

من باید از روزایی که بهت میگفتم دوستت دارم و تو توی جوابشون میگفتی چقدر لوس شدی میفهمیدم که پای یه آدم دیگه در میانه ..

یه انتخاب بهتر

یه آدم پولدار تر .. آینده دار تر ..

من که همش میخوردم و میخوابیدم و همش میگفتم بیا بغلم ..

من که این چیزا رو نمیفهمیدم که ... فکر میکردی نمیفهمم دیگه ..

به روت نیاوردم چیزایی رو که باید به روت میاوردم .. و تو فکر میکردی من خنگم ...

درست فکر میکردی .. من خنگ بودم که از روزی که دیگه عاشقم نبودی

اندازه جفتمون عاشقت بودم ...

تو از یه روزی عوض شدی .. تو دیگه اون نبودی .. اون لیلای همیشگی نبودی .. تو یکی دیگه شده بودی .....

منم یکی دیگه شدم ..

یه ناشناس آبی..



امضا.ناشناس آبی

سیلی

رفتن تو

یه سیلی بزرگی بود

که زندگی بهم زد

منو بیدار کرد  میدونی ؟

از اون خواب کوفتی قشنگ و رنگی

برگشتم

درست وقتی که

قرار بود بهت بگم دوستت دارم

و قرار بود باور کنی

و برای همیشه به خواب بریم

اما رفتن تو

منو بیدار کرد

و حالا توی بیداری فقط میتونم برای همه خوابم رو تعریف کنم

از اینکه چطوری روزای جمعه خوش بودیم با هم و برای هم و میرفتیم عکاسی

یه جای دور .. فرقی نمیکرد کجا فقط دور میشدیم از همه .. از خونه مون از مردم ..

حالا که از خواب بیدار شدم

فقط باید بنویسم

و تو که این چیزا رو نمیدونی

چون تو فقط توی خواب خوب بودی ..

تو این چیزا رو نمیدونی چون تو فقط بلدی که شبا حالا بیای به خوابم و خوب بودنت رو به رخم بکشی

من که چیزی نمیگم ولی ....

باشه ... تو هم برو ..

منم دیگه واسه شنبه هامون برنامه نمیریزم

منم دیگه میذارم اسمم رو بذارن یه روانی

یه روانی آبی خخخ...

:(


امضا . ناشناس آبی

یادمه

یادمه شبی که رفتی

بهم ریختم

اشک ریختم

بارون میومد

یه شب عالی تبدیل شده بود به یه شب لعنتی و مزخرف

تو با بی رحمی تمام رفتی

در و بستی و ...

بیست روز گذشت

تو این بیست روز من خیلی پیر شدم .. خیلی فکر کردم .. لاغر شدم ..

بیست روز گذشت و تو برگشتی

با چشمای اشک آلود و قیافه بهم ریخته

گفتی دوستم نداشت . گفتی همش الکی بوده . گفتی منو ببخش . گفتی بذار برگردم جبران میکنم ...

گفتی و من احمق و مجنون باورم شد

گذاشتم اومدی ولی دو روز گذشت دوباره پنهون کاری هات شروع شد ....

کی رو داشتی گول میزدی ؟؟؟ منو ؟ خودتو ؟ اون رو ؟

دقیقا چی میخواستی از این دنیا ؟

یادمه یه شب بهت گفتم دوستت دارم

و بدون اینکه بخوای جواب بدی منم دوستت دارم سریع آفلاین شدم ..

آفلاین شدم و دیگه .. دیگه هیچوقت نتونستم آنلاین شم ..

من اون شب یادم رفته بود

شیر گاز شهری رو باز گذاشته بودم :)

من اشتباه کردم هاا .... منتظر نمونده بودم بگی مواظب خودت باش......


امضا.ناشناس آبی.

۱ ۲ ۳
Designed By Erfan Powered by Bayan